ردپا
نشریه ی بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهرانردپا
نشریه ی بچه های پزشکی مهر ۸۵ دانشگاه علوم پزشکی تهرانآی مغزم!
به نام او
همه ی خلل و فرج مخم از باکتری و آنتی بیوتیک و محیط کشت انباشته شده!
۸ روز وقت برای اینکه دائما تو نخ باکتری های مختلف با هزارتا اسم چپ و چوپ باشی و آخرشم هیچی به هیچی، باید خیلی رویایی و لذت بخش باشه!
خدا آخرـ عاقبت ما رو هم به خیر کنه با این امتحان ۴ شنبه...!
فریدون مشیری ورق می زدم، شعری اومد که بی ارتباط با احوالات داغونم نبود!
(تفال به فریدون مشیری هم صفایی داره برای خودش!!!)
... علم پدر آموخته ام من!
چون او همه در دام بلا سوخته ام من
چون او همه اندوه و غم اندوخته ام من.
ای کودک من، مال بیندوز.
وان علم که گفتند میاموز!!!!!
سلام
زیبا بود!
منم این ترم آزمایشگاه میکروبیولوژی داشتم و مغزم ترکید از این اسم ها و مشخصات این موجودات!
موفق باشید.
یا حق
به نام او
ممنون! خدا کنه واقعا موفق باشیم همه!!!:(
یکی بیاد این مغزهای ترکیده بعد از انتحانات رو جمع کنه بعد فرار کنه!
بهش میگن فرار مغزها !
به نام او
مغزا هر جا که می خوان، برن! ما که فعلا اندر خم یک کوچه ی ۳ واحدی باکتری گیر افتادیم...! :(
مشکل اینه که هرچی میخونی و جلوتر میری میبینی که از چیزهایی رو که اول خوندی هیچی یادت نمیاد! انگار تا حالا یه نگاه هم نکردی!!!! بابا العاقبت بخیر باد :(
به نام او
آره واقعا! آدم کلا ناامید می شه! من که امروز صبح رو کامل تعطیل کردم! شب هم که برق رفت، دیگه بهونه کامل کامل شد! فقط از خدا یه جو استرس می خوام و کمی تقلیل در خونسردی، وگرنه با این روند بی خیالی، هستیم در خدمت آقای دکتر نخجوانی و دوستان برای ترم بعد...!!! :(
سلام خدمت دوستان گیر کرده اندر خم باکتری!
واقعا که ... من که همه ی جزوه ها رو ۵ دور خوندم! جاوتز و هم یه دور ورق زدم و با مطالب جزوه تکمیلش کردم... لیپینکاتو هم که در طول ترم خوندم.... همه چی محیاست که ۲۰ بشم!
مهدی جون شما یه فکری به حاله خودت بکن چون من هر چی می خونم همون بار اول یاد می گیرم!
انصافا خیلی درس جالب و آسونیه! از معارف و ریشه که آسون تره!!! نمی دونم چرا همه دارن غر می زنن سر این باکتری های بدبخت! بنده خدا ها صداشون در نمی آد وگرنه جوابتونو می دادن....!!!!
***
جدای از این حرفا ... دعا کنید پاس بشه
به نام او
باکتری ها صداشون در نمی یاد؟! صداشون در نمیاد اینن، وای به حال وقتی که زبون باز کنن !!! :(
سلام
من که همه جزوه ها رو خوندم به جز یکی
تازه همه جزوه ها یادمه به جز پونزده تا!!!!
من نمی دونم چرا سخت می گیرید مطمئن باشید همه پاسیم به جز صد و چند تا!!!
به نام او
نکنه همونی که نخوندین یادتونه؟!!! در ضمن، من خیلی فوتبالی نیستم، ولی قطعا اسپانیا رو به آلمان ترجیح می دم. تسلیت می گم بهتون ...!!!
سلام
مگه میشه نشناسم !
شما امتحان داری من که ندارم !
موفق باشی
سلام دوست عزیز
بسیار زیبا بود
من هم با شعری به نام پدر آمده ام
موفق باشید
سبز و جاری ...
یا حق
هم مرگ برجهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
باد خـــزان نکبـــــت ایام ناگــهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تاکند خراب
بر دولت آشــیان شــما نیز بگـذرد
آ باجل که هست گلو گیر خاص و عام
برحلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغ تان چو نیزه زبهر ستم دراز
این تیزی سنان شــما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در، بقا نکرد
بیداد ظالمـــان شمـــا نیــــز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عو عوی سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد ســــم خران شمـــا نیــــز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغـــــــدان شــــما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچـــار کاروان شــــــما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت زناکسان شمـــــا نیز بگذرد
بیش از دو روز فرصت دیگر کسان نبود
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان زتحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل زگلستان شما نیز بگذرد
آبی ست ایستاده در این خانه جاه و مال
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو سپرده روح به چوپان گرگ نفس
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان!زشوق بخواهم دعای سیف
یک روز برزبان شما نیز بگذرد .
به نام او
تقصی من چیه خوب؟!!! فقط دعا کنیم همگی که پاس بشه، شده با ۱۰!!! :(
عطیه جوونم هر کار کردم نشد توی پست بالایی کامنت بذارم اگه میشه منتقلش کنید
ببخشید که می پرم وسط حرف (نقش نخود اش رو بازی میکنم)
۱.خطاب به اقا مصطفی :ببینید حرفای شما رو خوب می فهمم چون مشکل خودمم یه زمانی بوده و حالم از ادمایی که به فقرا ترحم میکردن به هم میخورد ولی ببنید شما هم دارید از دید خودتون قضاوت میکنید این تجربه ای که برای من پیش اومد :اون روزا که دمای هوای تهران زیر صفر بود و برف وحشتناکی می بارید من خودم خیلی شاد داشتم از خرید های رنگارنگ برمیگشتم من با یه پالتو می لرزیدم کلا داشتم از مسیر دیگه ای می رفتم حتی تا وسط خیابون رفتم ولی نمیدونم چی شد برگشتم واقعا خودم هنوزم نمیفهمم چرا برگشتم و دقیقا در جهت مخالف راه خونه چشمم به یه بچه خیابونی با ترازوش کنار فست فود افتاد به خاطر همون حس ترحم مزخرف گفتم برم الکی رو ترازو خودمو وزن کنم که کمکی کرده باشم!دقت کنید پسر بچه ۷ سال بیشتر نداشت با لباس مندس نازک نمی لرزید بر خلاف من !بعد که از ترازو اومدم پایین ،توی کیفم داشتم دنبال کیف پولم می گشتم و پیداش نمیکردم بعد میدونید پسر بچه بهم چی گفت؟خانوم اگه پول ندارید باشه نمیخواد!!!یعنی میبینی پولشون از پارو بالا میره چنین گذشتی نشون نمیدن..اون لحظه واقعا یخ زدم!این میدونید یعنی چی؟یعنی این که ما هیچ وقت نمی تونیم حال اونا رو بفهمیم ..شما هم دارید از دریچه ی خودتون به اونا نگاه میکنید بعد فهمیدم که اون پسر بچه از من یکی بهتر راه زندگیشو پیدا کرده.از منی که ادعام تا خدا می رفت!
و در ضمن هر کس مرفه یا غیر مرفه درد خاص خودشو داره تو زندگی هر کسی یه جور باید راهشو طی کنه ..مرفهان بی درد هم همچین بی درد نیستند
در ضمن تا جایی که من دیدم همین بچه هایی که فقیر بودند خیلی بهتر به خیلی جاها رسیدند .
در ضمن مواردی که شما گفتید بدتر و بدتر و بدترشم من دیدم سری به بیمارستان شریعتی بزنید ،سری به جنوب شهر تهران.
۲.عطیه جان، دکتر پژوهی رئیس بخش غدد بیمارستان شریعتی احیانا پدر شما نیست؟؟؟؟
۳.در ضمن ادم خیلی حرف ها رو باید با یه گوش بشنوه از یه گوش بفرسته بیرون!!
شادزی یا حق