به نام او
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بدو نیک ندیده است و ندارد نگهش!
سلام!
بعد از این همه امتحان و شلوغی، انقدر خسته و دلگیرم که ...! بگذریم! وقتی قرار شد که کاری شروع شود، باید به خوبی، به بهترین صورت ممکن هم تمام شود! خستگی و دلگیری بهانه ی خوبی نمی تواند باشد!
اما خواهشی که دارم این است که بپذیرید من خودم هستم! یعنی اگر حرفی می زنم و اعتقادی دارم، و حتی اگر با کسی خورده حسابی(البته اگر) ربطی به ردپا ندارد! فکر می کنم اعضای شورای سردبیری و هیئت تحریریه انقدر عقاید متفاوتی داشته باشند که صداقت ادعای مرا ثابت کنند!
از هر چه بگذریم، سخن ردپا خوش تر است:
قرار بود که جلسه ی شورای سردبیری بعد از امتحان آناتومی باشد! اما بعد از امتحان آناتومی، باز امتحان آناتومی داریم!!! پس من روز امتحان آناتومی(شد ۳ تا آناتومی تا اینجا!!!)
نوشته هایی که به دستم رسیده را به تک تک اعضای شورا تحویل می دم تا نظرشون را در مورد نوشته به صورت ۲ شرطی موافق یا مخالف به صورت کتبی ارائه کنن! قول می دم که در اولین فرصت، جلسه داشته باشیم، اما این اولین فرصت قطعا بعد از شماره ی ۳ خواهد بود! پس لطفا هر کس که می خواد نوشتش رو تو شماره ی ۳ ببینه، اون رو تا قبل از امتحان آناتومی به دست من برسونه!
توجه کنید که قرار ما روز امتحان روان شناسی بود...!!!